یُخَادِعُونَ اللَّـهَ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَمَا یَخْدَعُونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ وَمَا یَشْعُرُونَ البقرة: ٩
وَإِذَا رَأَیْتَهُمْ تُعْجِبُکَ أَجْسَامُهُمْ ۖ وَإِن یَقُولُوا تَسْمَعْ لِقَوْلِهِمْ ۖ کَأَنَّهُمْ خُشُبٌ مُّسَنَّدَةٌ ۖ یَحْسَبُونَ کُلَّ صَیْحَةٍ عَلَیْهِمْ ۚ هُمُ الْعَدُوُّ فَاحْذَرْهُمْ ۚ قَاتَلَهُمُ اللَّـهُ ۖ أَنَّىٰ یُؤْفَکُونَ المنافقون: ٤
فصل چهارم [در بیان آنکه رغبت به دنیا موجب احتجاب از حق است]
بدان که رغبت به دنیا، موجب احتجاب از حق و بازماندن از سلوک الى اللَّه است، و مقصود از دنیا، هر چیزى است که انسان را از حق تعالى به خود مشغول کند. و چون این معنى در عالم ملک بیشتر تحقق دارد، این اسم احق است از براى آن. و اشاره به این معنى است همین حدیث مصباح الشریعه که زهد را تعبیر فرماید به ترک هر چیزى که انسان را از حق تعالى مشغول کند و غافل نماید.
و اهل معرفت، حجب نورانیّه و ظلمانیّه را- که در حدیث است که از براى خداى تعالى هفتاد هزار حجاب از نور است و هفتاد هزار حجاب از ظلمت- به وجود اشیاء و عوالم و تعیّن آنها تفسیر فرمودند؛ چه که اشتغال به هر یک، انسان را از وجه جمالِ جمیل محروم و محجوب نماید. و گاهى از این حجب کثیره به حسب کلیّات به هفت حجاب تعبیر شده، چنانچه در احادیث شریفه وارد است.
در باب سجده وارد است که سجود به تربت قبر حسین بن على- علیهما السلام- خرق کند حجابهاى هفتگانه را
« إنَّ السُّجُودَ عَلى تُرْبَةِ أبِی عَبْدِ اللّهِ- عَلَیْهِ السَّلامُ- یَخْرُقُ الْحُجُبَ السَّبْعَ». و ممکن است، این هفت حجاب فوق این حجب باشد، چنانچه از حدیث «علل» ظاهر شود.
از علل به سند خود از هشام بن الحکم نقل نموده که گفت: به حضرت ابى الحسن موسى- علیه السلام- گفتم: به چه علّت در افتتاح نماز، هفت تکبیر افضل شده است؟ فرمود: «اى هشام! همانا خلق آسمانها هفت است و زمینها هفت است و حجابها هفت است، پس چون سیر داده شد در شب معراج پیغمبر، و گردید نزدیک به پروردگار خود کَ «قابَ قَوْسَیْنِ أَوْ أَدْنى»، رفع شد از براى او حجابى از حجب حق، پس تکبیر گفت رسول خدا و بنا کرد کلماتى را که در افتتاح است گفتن. پس چون رفع حجاب دوّم شد، تکبیر گفت. پس لا زالَ چنین بود، تا به هفت حجاب رسید و هفت تکبیر گفت. و از این جهت است که در نماز براى افتتاح، هفت تکبیر گفته شود».
در هر صورت، وجود هر موجود یا عالم حجابى است، و تعیّن آن نیز حجابى است. و این حجب انسان را از جمال محبوب بازدارد و دلبستگى به هر چه که غیر حق است، خار طریق سلوک الى اللَّه است. پس سالک الى اللَّه و طالب وصول به لقاء اللَّه و صعود به معارج معارف الهیّه، این خار طریق را باید با ریاضت شرعى از بین بردارد. و با دلبستگى و علاقهمندى به غیر حق و تبعیت از شهوات بطن و فرج، عروج به کمالات ّه و وصول به لقاء جمال جمیل امکان ندارد، بلکه کلیه حجب به یک معنى به خود انسان رجوع کند:
میان عاشق و معشوق، هیچ حائل نیست
تو خود حجاب خودى حافظ از میان برخیز
بینی و بینک «إنّیّی» یُنازِعُنی
فارفعْ بلُطفِکَ «إنّیّی» مِنَ البیْنِ
[میان من و تو، إنیّت من با من در نزاع است، پس به لطف خودت، إنیّت مرا از میان بردار.
(دیوان حلّاج، ص 90).]
شرح حدیث جنود عقل و جهل، مقصد پانزدهم که زهد است و ضد آن که رغبت است، صص 300-302
بنده ی حقیر می خواستم یک دشمنی را اعدام انقلابی اش کنم که یک مرتبه بنظرم آوردند که اگر خودت را در دادگاه عدل الهی اعدام انقلابی کنند که مثلاً تو چطور با این همه گناهان ات و باصطلاح معروف خودت در حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی در ترددات خود از این کشور و آن کشور و عبور و مرور از مرزهای اسلامی به سرزمینهای کفر و بازگشت دوباره به سرزمینهای اسلام در کمال کذابیت خود چطور کل عالم را بجای اینکه اسلام بیاورند دانسته یا ندانسته داری از اسلام دور می کنی؟ و بجای اینکه حالا که موسی و قومش از دریا گذشته و در سرزمین امن بسر می برند، تو هم لااقل اسلام را تبلیغ کنی، بر عکس گویی داری دانسته یا ندانسته در جهت فرعونیت و شاهنشاهی و بلکه ان تاج و تخت پادشاهان پیشین و پسین و دیگر ان و سارقان طلا و جواهرات از پدران خود دفاع کرده و نه از امام زمان عجل الله فرجه الشریف هم تبلیغ می کنی؟ و قبل از اینکه از خودت بتوانی دفاعی کنی اگر اعدامت کردند، آنگاه چه خواهی کرد؟! این است که خوب است از خودت حساب هم بکشی در دادگاه عدل الهی حتی تا آن اندازه که بالاخره تو خود حجاب خودی از میان برخیز!
البته این مسئله هم هست که شما هر چقدر هم بیشتر در یک جهتی تلاش و کوشش کنید که مثلاً اسلام را تبلیغ کنید، مثل اله کلنگ است که گویی در حجاب خود بالا رفته اید ولی در حقیقت بر عکس عمل کرده اید؛ و چرا که اشتباهی اله کلنگ کرده اید! یعنی مشکل باصطلاح عرفا همان حجابهای هفت گانه و بلکه هفتاد هزار حجاب از نور و هفتاد هزار حجاب ظلمانیه است. مثلاً یحتمل آیه 4 سوره منافقون را اگر گورویی فرانسوی در معبدی آمد در مورد گنجشکی بیان کرد که چطور گنجشک با هر صدایی و حرکتی می ترسد و سرش را این طرف و آن طرف می کند که مبادا آسیبی به او برسد و زودتر از مهلکه فرار کند؛ یحتمل حتی ندانید که آیا او مخصوصاً از روی همین آیه بوده است که دارد تفسیر می کند یا مسئله چیز دیگری بوده است که با این آیه هم منطبق است؟! یحتمل باز در دادگاه عدل الهی این سوال هم پیش بیاید که تو بالاخره در آن معبد نزد آن گورو چه می کرده ای؟
و لذا یحتمل بعضی اشکال هم کنند که این از روی عادت تو به حکمت متعالیه نظریه های حمیدی مجیدی فقهی است که محکمه ی عدل الهی را وسط کار ترک کرده و دادگاه را به عقب بیاندازی! و لذا ما اینجا سعی هم می کنیم که مسائل آیاتی و انفسی خود را بدون اینکه خیلی وارد روانشناسی و روانپزشکی و روانکاوی شویم، به مسائل خود از طرق کیهانشناسی و هندسه ی ناجابجایی و نظریه ریسمان و بلکه معادلات ناویه-استوکز پرداخته و بلکه ببینیم چه باید کرد؟ یعنی چه؟ به عنوان مثال، توجه بفرمایید که برای اینکه خود را قوی کنیم چطور می توان به جوابهای ضعیف معادلات ناویه-استوکز پرداخت در عین حالی که داریم مقاله ی اردمنگر را در نظر می آوریم:
https://arxiv.org/abs/2001.04991
یعنی اینجا مسئله این است که شما تا چه حدی در مورد ریسمانها و برینهایی از ابعاد مختلف را مثل مثلاً آویشن و فلفل و سیاه دانه و روغن زیتون و آبلیمو و . در بطری ای ریخته و هم می زنید تا آنجا که از حالت ناپایداری بیرون آمده و آنگاه به حالتی پایدار برسند؟ یعنی بالاخره مسائل در گرانش کوانتمی و مدل استاندارد ذرات فیزیک حتی در حدود ریسمانی تا چه حدودی هم آماری است و تا چه حدودی نیز بلکه یقینی یا نزدیک به یقینی است؟ لا اله الا الله اللهم صل علی محمد و آل محمد و تقبل شفاعته و ارفع درجته.
درباره این سایت